جدول جو
جدول جو

معنی لطف داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

لطف داشتن
(سَ قَ گُ تَ)
مهربانی داشتن. خوش رفتاری داشتن، دقیقه یا خصوصیتی از جمال داشتن. لطافت داشتن:
همه کس را تن و اندام و جمال است و جوانی
این همه لطف ندارد تو مگر سرو روانی.
سعدی.
فصل نوروز که بوی گل و سنبل دارد
لطف این باد ندارد که تو می پیمایی.
سعدی.
لازم است آنکه دارد اینهمه لطف
که تحمل کنندش اینهمه ناز.
سعدی
لغت نامه دهخدا
لطف داشتن
خوشرفتاری داشتن، مهربانی داشتن
تصویری از لطف داشتن
تصویر لطف داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَعْیْ کَ دَ)
دارای مزۀ خوش بودن. خوش بودن:
روی خوش و آواز خوش دارند هر یک لذتی
بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آواز را.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(خِ قَ / قِ اَ دَ)
آبرو و عزت داشتن. دارای حرمت و ناموس بودن. بزرگواری و مرتبت داشتن. برتری داشتن:
آسمان قدری که تا گشته وجودش بر زمین
از وجود او شرف دارد زمین بر آسمان.
امیر معزی (از آنندراج).
تو آن شاهی که از شاهان به تو قدر وشرف دارد
نگین و تیغ و تاج و تخت و کلک و ملک و اسب و زین.
امیر معزی (از آنندراج).
ما شرف داریم و غیری نعمت از درگاه شاه
رشک بردن بهر نعما برنتابد بیش از این.
خاقانی.
هرکه از طریق نخوت آمد به دار ملکت
دید آن شرف که داری زآن نقد شد وبالش.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 230).
گرنداری هیچ فرزندی شرف داری که حق
هم شرف زین دارد اینک ((لم یلد)) خوان از قران.
خاقانی.
این آب در زعم اهل هند شرفی و خطری عظیم دارد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 414).
همای بر همه مرغان از آن شرف دارد
که استخوان خوردو جانور نیازارد.
سعدی (گلستان).
از آن بر ملایک شرف داشتند
که خود را به از سگ نپنداشتند.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
(دَ دِ دِ کَ دَ)
غلط گفتن. غلط خواندن. غلط نوشتن. در زبان کودکان مکتب: در درس امروزم (یا در دیکته ام) پنج غلط داشتم
لغت نامه دهخدا
(بِ هََ رَ / رِ دَ)
بیم داشتن. ترس داشتن. وحشت داشتن. رعب داشتن، ضد رجا داشتن. مقابل امید داشتن:
جز بخشنودی و خشم ایزد و پیغمبرش
من ندارم از کسی در دل نه خوف و نه رجا.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(بِ سُ هْ وَ دَ)
آفت در مقابل داشتن. بلا در پیش داشتن، ارزش داشتن. قیمت داشتن. اعتبار داشتن: حال این شهر بر تو پوشیده نیست که حضانتی ندارد و چون ریگ است در دیده و مردمان آن اهل سلاح نه و لشکر بدان بزرگی که حاجب سباش بود بزدند ما چند خطر داریم. (تاریخ بیهقی).
مغیلانست جاهل پیشم و من پیش او ریحان
ندارد پیش ریحانم خطر خار مغیلانش.
ناصرخسرو.
چه خطر دارد این پلید نبید
عند کاس مزاجها کافور.
ناصرخسرو.
دنیا خطر ندارد یکذره
سوی خدای داور بی یاور.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(مَ)
در دست داشتن و در تصرف خویش داشتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شرف داشتن
تصویر شرف داشتن
آبرو و عزت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
مت داشتن لغزش داشتن نادرستی داشتن در گفتن خواندن یا نوشتن اشتباه داشتن: املای تو پنج غلط دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیف داشتن
تصویر کیف داشتن
خوش گذراندن، نیک گادن دارای نشئه بودن چیزی نشئه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
مزه داشتن دارای لذت و خوشی بودن: روی خوش و آواز خوش دارندهریک لذتی بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آوازرا. (سعدی لغ)، مزه خوش داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
پاژ نام داشتن پاژ نامیدن دارای لقب بودن عنوانی داشتن: ای عشق، پیش هرکسی نام و لقب داری بسی من دوش نام دیگرت کردم که: دردبیدوا. (دیوان کبیر 7: 1)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
للسّيطرة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
Dominate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
dominer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
доминировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
hükmetmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
حکمرانی کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
শাসন করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
ปกครอง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
kutawala
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
לשלוט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
支配する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
dominieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
지배하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
menguasai
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
प्रभुत्व रखना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
dominar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
dominare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
dominar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
主宰
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
dominować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
домінувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سلطه داشتن
تصویر سلطه داشتن
domineren
دیکشنری فارسی به هلندی